افتادن در دام یک جیب‌بر/ آقای معتمدی با من عکس می‌گیری

محمد معتمدی خواننده موسیقی ایرانی که این روزها برای برپایی چند کنسرت در اروپا و آمریکا حضور دارد، درباره یکی از خاطرات شیرین و به یاد ماندنی که از حضور در جریان برگزاری کنسرت هایش اتفاق افتاده، به خبرنگار مهر توضیح داد: به هر حال حضور در برنامه های مختلف و اجراهای زنده در تهران، شهرستان ها و حتی خارج از کشور برای هر هنرمندی اعم از نوازنده و خواننده دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است که من همیشه آرزو می کنم این خاطره های شیرین همواره بیشتر از تلخی های موسیقی باشد.

وی افزود: یکی از خاطراتی که همین چند وقت پیش در حاشیه برگزاری یکی از کنسرت هایم در شهرستان افتاد و برایم هم عجیب بود و هم شیرین مربوط به یکی از تماشاگرانی است که در پایان کنسرت به شکل جالب توجهی سعی داشت تا هر طور که شده از من جیب بری کند. روایت ماجرا هم به این گونه بود که من مطابق معمول پایان کنسرت ها بعد از تعویض لباس و استراحتی کوتاه از تالار محل اجرا خارج و به سمت هتل محل اقامت حرکت می کردیم. در این بین هستند مخاطبان عزیزی که تمایل دارند عکس هایی را به رسم یادگاری با هنرمندان بیندازند که این قاعده از کنسرت ما هم مستثنی نبود.

این خواننده موسیقی ایرانی گفت: وقتی در خیابان حضور پیدا کردیم تعدادی از مخاطبانی که در کنسرت حضور داشتند با لطف زیادی که به بنده داشتند شروع به عکاسی کردند اما یکی از آنها که اتفاقا چهره بامزه و شوخی داشت دائم به من اصرار می کرد که می خواهد در تیپ های مختلف از من عکاسی کند. من هم از همه جا بی خبر به فرمایشات این عزیز گوش می کردم و او مرتب در تیپ های مختلفی که از من می خواست مشغول عکاسی بود تا اینکه در این بین متوجه شدم که در این شلوغی دوست محترمی که اصرار زیادی به عکاسی دارد، دستان مبارک خود را در جیب های من می کند و بسیار هم اصرار دارد که حتما دستاوردی از این تلاش و کوششی که به خرج داده، داشته باشد اما متاسفانه در جیب های من پولی وجود نداشت و آن تماشاگرنمای محترم هم در نهایت به هدف خود نرسید.

معتمدی یادآور شد: البته بعد از مدتی هم مشخص شد که این دزد محترم اصولا تماشاگر کنسرت ها نبوده و از این شیوه به عنوان یکی از سبک های مختلف دزدی استفاده می کرده است. به هر حال من در آن زمان به شدت خنده ام گرفته بود که این آقای دزد محترم با وجود تمام تلاشی که کرد و اتفاقا من هم متوجه اصرار او برای جیب بری از خودم شده بودم، نتوانسته بود پولی را از جیب های من بردارد.